کجایی...
کجایی بیا خیلی تنهام
کجایی که تاریکه دنیام
برات مینویسم یه نامه
کجایی که غم تو چشامه
کجایی که من بی قرارم
کجایی که طاقت ندارم
کجایی بیا بسه دوری...
برچسبها:
کجایی بیا خیلی تنهام
کجایی که تاریکه دنیام
برات مینویسم یه نامه
کجایی که غم تو چشامه
کجایی که من بی قرارم
کجایی که طاقت ندارم
کجایی بیا بسه دوری...
سهم “من” از “تو”
عشق نیست ،
ذوق نیست ،
اشتیاق نیست...
همانند دلتنگی بی پایانی ست که روزها دیوانه ام می کند !
تو با دلتنگیای من، تو با این جاده هم دستی
تظاهر کن ازم دوری، تظاهر می کنم هستی...
من در جریان زندگی نیستم،
تو در جریان باش !
که دارم با نسیم
جغرافیای صورتت را لمس میکنم،
کاش بودی …
دلم تنگ است ...
دلم اندازه ی حجم قفس تنگ است،
سکوت از کوچه لبریز است،
صدایم خیس و بارانی ست،
نمی دانم چرا؟
در قلب من پاییز طولانی ست ...!
شب ها برای ِ بالش َم قصّه ی ِ عشق
بازی ِ مان را می گویم ... ،
از گریه ی ِ من نیست ها ... ! ،
بیچاره از خجالت خیس ِ آب می شود ...